دیروز با دوستم با یه گروه تور رفتیم جنگل.
البته نه جنگل معمولی،جنگلی که برای رسیدن به یه آبشار نزدیک به ۵ ساعت پیاده روی کردیم اون هم نه تو مسیر هموار!
یه جاهایی شیب داشت که باورم نمیشه چجور اون شیب ها رو میرفتیم و باورم نمیشه که چطور برگشتیم !
ساعت ۵ صبح حرکت کردیم و ساعت ۱۰ شب دیگه برگشته بودیم.
نمیتونم توصیف کنم که چقدر با وجود سخت بودنش لذت داشت.
رسیدن به جایی که انسان ها کمتر میرن و طبیعت بِکر و خالص داره لذتی داشت که قابل توصیف نبود !
هیچ انسانی به جز ما تو اون محیط نبود!
هر گوشه اش یه چیزی داشت.
از صدای پرنده ها بگیر ، تا زعفرون های وحشی و پونه های وحشی که تو مسیر چیدیم و باهاشون چای درست کردیم.
با دوستم کلی به خودمون افتخار کردیم که هم پای مردها اون مسیر صعب العبور و وحشتناک رو به سلامت گذروندیم.
هرچند که خیلی کند بودیم ولی گروه اونقدر خوب بود و البته شانس من آشنا هم بودن ، که ما رو لحظه ب لحظه همراهی میکردن .
اون لحظه ای که شب شده بود و رسیدیم به اون دشت هموار ، و بعد از ۱ ساعت رسیدیم به ماشین ها ، حس یه پیروزی شیرین داشت !
جای همگی خالی !
درباره این سایت